آدم ها میان که برن...

یکی زودتر می ره، یکی دیرتر

یکی وقتی میره خوشحال می شی که رفت
یکی وقت رفتنش اشکهاتو پنهون می کنی که نبینه
یکیم اصلا نمی فهمی کی اومد و ... کی هم رفت
هی از این زمونه...

دیگه واسه نوشتن دیره، بهتره برم بخوابم
آخه تازه بیدار شدم! اونم وقتی بیدار شدم که دیدم همه چی عوض شده!
حکایت منم به حکایت اصحاب کهف میمونه!!!

دیگه واسه صداقت هیچکس تره ای هم خورد نمی کنه.
و شاید این اشتباه من بود که خوابم برد.
شاید اونجوری معنی صداقت رو بهتر می فهمیدم!

پس برم بیدار بمونم ، آخه خیلی خستم از خوابیدن...

نوشته شده در سه شنبه 89/3/25ساعت 10:56 عصر توسط نظرات ( ) |